وكيل مواد مخدر "> وكيل مواد مخدر .

وكيل مواد مخدر

آموزش عيب يابي و تعمير كامپيوتر

اگر بعد از فشردن دكمه power، كامپيوتر روشن نشد؟

بررسي كنيد آيا سيم برق متصل است؟ آيا سر ديگر سيم برق متصل شده است؟ سوييچي كه در پشت كامپيوترتان وجود دارد چك كنيد. از اتصال صحيح منبع تغذيه به مادربرد اطمينان حاصل كنيد. كابل برق فلاپي را چك كنيد. اگر هيچ يك از اين كارها نتيجه نداد در مرحله بعد هر چيزي را كه به مادربرد متصل است به غير از كابل برق، سيم دكمه power، كارت گرافيك، حافظه RAM و CPU را جدا كنيد. اگر باز هم سيستم بالا نمي آيد يك يا دو قطعه از سيستم شما معيوب است. در اين مورد به احتمال زياد مادربرد يا منبع تغذيه Case شما اشكال دارد.

اگر سيستم روشن مي شود ولي بوق نمي زند يا بالا نمي آيد؟

ابتدا همه اتصالات را چك كنيد و دوباره امتحان كنيد. در صورتي كه اين عمل مؤثر نبود، بهترين كار اين است كه مانند بالا همه چيز را به غير از سيم دكمه power، كارت گرافيك، حافظه RAM و CPU را از مادربرد جدا كرده و دوباره امتحان كنيد.

اگر كامپيوتر به خوبي شروع به كار كرد كامپيوتر را خاموش كنيد و هر بار يك قطعه را متصل كرده و سپس كامپيوتر را روشن كنيد تا جايي كه مشكل را پيدا كنيد ولي اگر كامپيوتر اصلا‎‎ً روشن نشد احتمالاً يك يا چند قطعه معيوب داريد
 (CPU ،RAM، مادربرد و منبع تغذيه).

كامپيوتر روشن مي شود و متناوبا‎ً بوق مي زند، بالا مي آيد؟

  1. ببينيد آيا حافظه RAM شما بدرستي نصب شده است اگر لازم است آن را بيرون آوريد و دوباره جا بزنيد.
  2. سيستم روشن مي شود يك سري بوقهاي سريع مي زند، بالا نمي آيد؟
  3. ببينيد آيا كارت گرافيك به درستي روي اسلات AGP نشسته است يا خير.اگر مقدار كمي از كارت گرافيك خارج از اسلات AGP باشد سيستم بالا نمي آيد.
  4. چند مشكل ديگر هم وجود دارد كه بوسيله اين بوقها شناسايي مي شود اما دو مورد بالا معمول ترين موارد هستند.

اگر سيستم بالا مي آيد ولي مشكلاتي را مشاهده مي كنيد در اين جا دو مشكل عمده ذكر مي شود. كامپيوتر شما در هنگام نصب سيستم عامل بارها از حركت باز مي ايستد علت آن مي تواند گرماي CPU باشد بخصوص CPU هاي شركت AMD يا CPU هاي قديمي تر شركت INTEL. چك كنيد آيا فن CPU بخوبي عمل مي كند و چك كنيد آيا هيت سينك (قطعه آلومينيومي كه روي CPU نصب شده و معمولاً رنگ سياه دارد) بخوبي نصب شده است و با سطح CPU كاملاً موازي است. مطمئن شويد از هيت سينكي استفاده مي كنيد كه ساخت سازنده CPU شماست. هيت سينك اگر درست نصب شود بيش از آنچه نياز است خنك كاري انجام مي دهد.

مشكلات زيادي درسيستم عامل همراه با صفحات آبي كه ظاهر مي شود داريد؟

خطاهايي كه در هنگام كپي كردن فايل هاي Set up بوجود مي آيند بخصوص در ويندوز 2000 و XP، به احتمال زياد نشانه وجود مشكل در حافظه RAM شماست. اين امكان هم وجود دارد كه مشكل از هارد ديسك شما باشد اگر خطاها همراه با صفحات آبي است كه در آنها Page Fault ديده مي شود يقيناً مشكل از حافظه RAM شماست.

تعمير كامپيوتر و لپ تاپ شما در تهران در محل - ديجي بان


برچسب: آموزش عيب يابي و تعمير كامپيوتر.عيب يابي كامپيوتر.تعمير كامپيوتر.كامپيوتر.تعمير.آموزش كامپيوتر.آموزش،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ساعت: ۰۹:۱۰:۰۷ توسط:سيد مهدي رضوي موضوع:

قانون جديد ماليات بر ارث (ماده 38 قانون ماليات هاي مستقيم)

قانون جديد ماليات بر ارث (ماده 38 قانون ماليات هاي مستقيم)

ماده 26 قانون ماليات بر ارث

ماده 38 ) اموالي كه به‌موجب نذر يا وصيت حسب مورد به وراث منتقل مي‌شود به نرخ مذكور در ماده (۱۷) اين قانون و در صورتي كه به غير وراث به استثناي اشخاص مذكور در بند (۳) ماده (۲۴) اين قانون، منتقل شود مشمول ماليات بر درآمد اتفاقي خواهد بود.

در مواردي كه منافع مالي، مورد نذر يا وصيت باشد و همچنين منافع مالي كه مورد وقف و حبس است، اشخاص منتفع از منافع به استثناي اشخاص مذكور در بند (۳) ماده (۲۴) اين قانون نسبت به منافع هر سال مشمول ماليات بر درآمد خواهند بود.

نحوه محاسبه ماليات بر ارث

تبصره ـ مال مورد وصيت وقتي مشمول ماليات خواهد بود كه وصيت با فوت موصي قطعي شده باشد.

 


برچسب: ماليات بر ارث.ماليات.ارث.ورثه.وراث،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ساعت: ۰۵:۰۵:۲۵ توسط:سيد مهدي رضوي موضوع:

قانون جديد ماليات بر ارث (ماده 38 قانون ماليات هاي مستقيم)

قانون جديد ماليات بر ارث (ماده 38 قانون ماليات هاي مستقيم)

ماده 26 قانون ماليات بر ارث

ماده 38 ) اموالي كه به‌موجب نذر يا وصيت حسب مورد به وراث منتقل مي‌شود به نرخ مذكور در ماده (۱۷) اين قانون و در صورتي كه به غير وراث به استثناي اشخاص مذكور در بند (۳) ماده (۲۴) اين قانون، منتقل شود مشمول ماليات بر درآمد اتفاقي خواهد بود.

در مواردي كه منافع مالي، مورد نذر يا وصيت باشد و همچنين منافع مالي كه مورد وقف و حبس است، اشخاص منتفع از منافع به استثناي اشخاص مذكور در بند (۳) ماده (۲۴) اين قانون نسبت به منافع هر سال مشمول ماليات بر درآمد خواهند بود.

تبصره ـ مال مورد وصيت وقتي مشمول ماليات خواهد بود كه وصيت با فوت موصي قطعي شده باشد.

ماليات بر ارث چيست؟ – اقتصاد برتر


برچسب: ماليات بر ارث.ماليات.ارث.ورثه.وراث،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ساعت: ۰۴:۵۵:۲۷ توسط:سيد مهدي رضوي موضوع:

ويزاي تحصيلي كانادا

ويزاي تحصيلي كانادا بدون نياز به مدرك آيلتس

همه چيز درباره مهاجرت از طريق تحصيل رد كانادا در مطلب زير آمده است بخوانيد ودرست انتخاب كنيد كساني كه قصد دارند ويزاي تحصيلي كانادا را اخذ كنند در ابتدا بايد يك پذيرش از يكي از كالج‌ها و يا دانشگاه هاي كانادا را كسب كنند و نكته اي كه در اين امر بسيار تاثير گذار داشتن مدرك ايلتس مي باشد كه معمولا در هر دوره اين نمرات دچار تغييرات مي شود.

يعني در مقطع كارشناسي در كشور كانادا نياز به آيلتس با نمره 5 جنرال مي باشد و در مقطع دكتري در كانادا نمره آيلتس بايد در حدود 7 باشد. اما در كشور كانادا كالج ها و دانشگاه هاي وجود دارند كه مي‌توان پذيرش تحصيلي را بدون مدرك آيلتس انجام داد.

ويزاي تحصيلي كانادا 

براي گرفتن ويزاي تحصيلي كانادا بدون نياز به مدرك آيلتس ابتدا فرد متقاضي بايد دوره هاي پيش نياز زبان را بگذراند و بعد از اتمام دوره هاي زبان، وارد رشته تحصيلي مي‌شود كه دانشجو آن را در ابتدا درخواست داده بود شود.

البته بايد اين نكته را در نظر داشت اين دوره ها چون عملا دوره هاي مازاد مي‌باشند ، فرد دانشجو‌مي بايست هزينه هاي اين دوره ها را پرداخت كند كه عملا جدا از شهريه دانشگاه و يا كالج در كانادا مي باشد.

براي اخذ ويزاي تحصيلي بدون مدرك ايلتس در كانادا فرد متقاضي مي بايست در ايتدا در اين كلاس ها شركت كند و معمولا مدت زمان اين دوره ها در كشور كانادا يك ترم و يا معادل يك نيمسال تحصيلي مي باشد.

و‌ بعد از اتمام اين دوره ها مدركي معادل ايلتس به فرد دانشجو داده مي شود و بعد از اتمام اين دوره و كسب مدرك زبان وارد مقطع تحصيلي بالاتر مي شود.

بعد از طي شدن دوران تحصيلي در كانادا فرد متقاضي در صورتي كه قصد اقامت در كانادا را داشته باشد، مي تواند درخواست ويزاي كار كانادا را ارائه كند و‌‌ پس از گرفتن ويزاي كار در كانادا و‌ با اشروع فعاليت‌هاي كاري، بعد از گذشت يك سال متقاضي مي تواند در خواست اقامت كانادا را ارائه دهد و اقامت كانادا از طريق تحصيل را بدست آورد.

اما نكته اصلي اين مي باشد فرد بايد به دانشگاه ها و كالج هايي برود كه داراي رنكينگ بالا در كشور كانادا باشند و عملا زير نظر اداره مهاجرت كانادا و‌ مورد تائيد اين سازمان باشد و دليل آن هم اين است كه اگر فرد متقاضي تحصيل در كانادا به سراغ كالج ها و دانشگاه هايي برود كه زير نظر اداره مهاجرت كانادا نباشد، عملا منجر به صدور ويزاي كار در كانادا نمي شود و در انتها منجر به اقامت كانادا نخواهد شد.

براي كسب اطلاعات بيشتر از كالج ها و دانشگاه ها در كانادا كه مي شود از طريق آن ويزاي تحصيلي در كانادا بدون نياز به مدرك آيلتس را كسب كرد مي توانيد با همكاران ما در در تماس باشيد.


برچسب: مهاجرت به كانادا.مهاجرت.كانادا.تحصيل در كانادا.تحصيل،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ساعت: ۰۴:۱۰:۱۰ توسط:سيد مهدي رضوي موضوع:

با ديوان عدالت اداري بيشتر آشنا شويم

با ديوان عدالت اداري بيشتر آشنا شويم

يكي از نهادهاي قضايي مولود انقلاب اسلامي "ديوان عدالت اداري" است. ديوان عدالت اداري با توجه به كار ويژه‌ و صلاحيت قانوني آن، نهادي بديع در نظام قضايي ايران مي‌باشد. سابقه‌ نهادي قضايي، با چنين ويژگي‌هايي در تاريخ نظام قضايي ايران هيچ‌گاه وجود نداشته است.

هرچند خلأ وجودي آن بعد از مشروطه همواره مورد تذكر رجال سياسي و مقامات قضايي قرار گرفته، و حتي در خرداد سال ۱۳۳۹ قانون شوراي دولتي به تصويب رسيد.

علي‌رغم تصويب اين قانون هيچ‌گاه تشكيلات شوراي دولتي استقرار پيدا نكرد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي خلأ قضايي ناشي از فقدان شوراي دولتي كاملاً محسوس بود.

مبناي حقوقي تشكيل "ديوان عدالت اداري" برآمده از روابط دولت با مردم است. رابطه‌ دولت با مردم، مبتني بر مديريت دوگانه‌ي سياسي و اداري است. در مديريت سياسي، دولت متصدي تنظيم و اجراي سياست كلي دولت و مصالح جمعي ملت است و در اين بخش دولت با مردم تماس روزمره و اجرايي ندارد. ولي در مديريت اداري، دولت، دستگاه‌ها و مأموران دولتي و عمومي به صورت گسترده و روزمره با مردم در تماس و ارتباطند.

در بخش مديريت سياسي، دولت داراي مسئوليت سياسي بوده و در مقابل پارلمان پاسخگو است؛ ولي در بخش مديريت اجرايي مسئوليت دولت در مقابل مرجع قضايي صالح، عنوان مي‌شود.

دستگاه‌ها و مأمورين دولتي در مقام تصميم‌گيري و اداره‌ي امور مربوط به خود، در سطح وسيعي با مردم رابطه دارند و در همين روابط است كه اختلافات و دعاوي حقوقي متعددي بين دولت و مردم پديد مي‌آيد و چون دولت در موضع قدرت قرار دارد، احتمال اجحاف و تضييع حقوق شهروندان بسيار زياد است. به همين دليل مرجع قضايي مستقل از دولت، صالح‌ترين مرجع براي رسيدگي به دعاوي و شكايات مردم، عليه دولت است. اين واقعيت سبب شده است كه در غالب كشورها، يك مرجع قضايي ـ اداري وجود داشته باشد تا به اين نوع از دعاوي رسيدگي كند.

علي‌رغم اين ضرورت و فلسفه‌ي بسيار صحيح و اصولي آن، چنين نظام قضايي قبل از انقلاب وجود نداشت و بعد از انقلاب، به منظور حاكميت قانون در تمام امور، پاسخگو بودن مسئولين و مقامات اداري، تنظيم عادلانه‌ي روابط حقوقي بين دولت و افراد عادي، "ديوان عدالت اداري" در اصل ۱۷۳ قانون اساسي به شرح زير پايه‌ريزي شد:

"به‌منظور رسيدگي به شكايات، تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورين يا واحدها يا آيين‌نامه‌هاي دولتي و احقاق حقوق آنها، ديواني به نام ديوان عدالت اداري زير نظر شوراي عالي قضايي تأسيس مي‌شود. حدود اختيارات و نحوه‌ي عمل اين ديوان را قانون تعيين مي‌كند"

به دنبال تصويب نهايي قانون اساسي، اصل ۱۷۳ قانون ديوان عدالت اداري در ۴ بهمن ۱۳۶۰ به تصويب رسيد و آيين دادرسي ديوان در شهريور ۱۳۶۳ به تصويب شوراي عالي قضايي رسيد. به موجب قوانين و مقررات مزبور، صلاحيت ديوان عدالت عبارت است از:

۱ـ رسيدگي به شكايات و تظلمات و اعتراضات اشخاص حقيقي و حقوقي از: الف) تصميمات و اقدامات واحدهاي دولتي، ب) تصميمات و اقدامات مأمورين واحدهاي مذكور، ج) آيين‌نامه‌ها و مقررات دولتي و ابطال مقررات دولتي خلاف شرع و قانون؛

۲ـ رسيدگي به اعتراضات و شكايات از آرا و تصميمات قطعي دادگاه‌هاي اداري، هيئت‌هاي بازرسي و كميسيون‌هاي مختلف حل اختلاف همانند كميسيون مالياتي، حل اختلاف كار گروه، كارفرما و…

۳ـ رسيدگي به شكايات استخدامي قضات و مشمولين استخدام كشوري و لشكري؛

۴ـ ايجاد وحدت رويه‌ي قضايي در موارد تحت شمول صلاحيت ديوان.

به موجب قانون ديوان عدالت اداري مصوب ۱۳۶۰ ديوان ده شعبه داشت كه همگي در تهران مستقر بودند. هر شعبه دو عضو قضايي دارد كه يكي به عنوان رئيس و ديگري به عنوان مشاور به شكايات و پرونده‌ها رسيدگي و حكم لازم صادر مي‌شود. به‌دنبال وصول بي‌سابقه‌ي شكايات از سراسر كشور و وسعت قلمرو قضايي كه شامل تمام كشور مي‌شد، تعداد ده شعبه كافي به نظر نرسيد و به تدريج برتعداد شعب افزوده شد؛ چنان‌كه امروز بيش از بيست شعبه ديوان وجود دارد كه همگي در تهران مستقر هستند.

جز شعب بدوي كه رسيدگي اوليه به دعاوي و شكايات را برعهده دارند، در ديوان، هيئت تجديدنظر ديوان نيز وجود دارد كه مرجع رسيدگي به تقاضاي تجديدنظر نسبت به احكام صادره از شعب بدوي است. علاوه بر شعب بدوي و تجديدنظر، هيئت عمومي به منظور تعيين تكليف آراي متناقص صادره از شعب ديوان، در موارد مشابه و رسيدگي به شكايات نسبت به مقررات دولتي به علت مخالفت مدلول آنها با قانون و يا خارج بودن آنها از حدود اختيارات قوه‌ي مجريه، تشكيل مي‌گردد. اين هيئت با حضور سه چهارم رؤساي شعب رسميت مي‌يابد. در طول حيات ديوان عدالت، حجم فعاليت‌ها و عملكرد آن همواره رو به گسترش بوده است؛ چنان‌كه حجم پرونده‌هاي ورودي آن در دو مقطع پنج‌ساله‌ي ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ تعداد ۱۰۹۶۴۰ پرونده و پنج‌ساله‌ي ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۸ تعداد ۱۷۴۶۷۳ مي‌باشد. افزايش قريب به صددرصدي بيانگر افزايش حجم فعاليت‌هاي ديوان عدالت در طول اين دوره‌ها بوده است؛ روندي كه در سال‌هاي بعد نيز تداوم داشته است.

ديوان عدالت به لحاظ جايگاه حقوقي، بخشي از قوه‌ي قضائيه است و رئيس آن به عنوان عالي‌ترين مقام ديوان توسط رئيس قوه‌ قضاييه منصوب مي‌شود.

منبع اينجا كليك كنيد

 


برچسب: ديوان عدالت اداري،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ساعت: ۰۵:۱۷:۱۵ توسط:سيد مهدي رضوي موضوع:

بررسي وظايف و اختيارات دادستان

بررسي وظايف و اختيارات دادستان

بالاترين مقام دادسرا، دادستان است كه بسياري از وظايف دادسرا زير نظر وي و بعد از تعيين اين مقام انجام مي‌شود. اما با وجود اهميت و نقش اين مقام قضايي در رسيدگي‌هاي كيفري، شهروندان با فعاليت‌هاي دادستان آشنايي اندكي دارند. در ادامه، به اختصار با وظايف دادستان بر اساس قانون جديد آيين دادرسي كيفري آشنا مي‌شويم.

رياست بر دادسرا

وظايف دادستان دو نوع است: وظايف قضايي و وظايف اداري. اولين وظيفه قضايي دادستان رياست بر دادسرا است. دادستان رئيس دادسرا است و همه كارها در دادسرا تحت نظارت او انجام مي‌شود.همچنين دادستان رئيس ضابطان است و بر كارهاي ضابطان و حسن انجام وظيفه آنان رياست و نظارت دارد. ضابطان تحت تعليم دادستان انجام وظيفه مي‌كنند.بعضي جرايم داراي جنبه حق‌الناسي، تعدادي حق‌اللهي و بعضي هم واجد هر دو جنبه هستند.

وظيفه تعقيب جرايم دو نوع اخير هم با دادستان است. چهارمين وظيفه دادستان تقسيم كار با توجه به درجه اهميت جرايم و تجربه قضات دادسرا بين آنان است. نظارت بر انجام تحقيقات بازپرس، وظيفه قضايي ديگري است كه قانون بر عهده دادستان قرار داده است. با اينكه بازپرس، مقام تحقيق پرونده‌هاي جزايي و مستقل است، دادستان هر زماني مي‌تواند پرونده را بخواهد و مطالعه كند و تكميل تحقيقات را از بازپرس درخواست كند. بازپرس در اين زمينه بايد از نظر دادستان متابعت كند.

صدور كيفرخواست

از ديگر وظايف دادستان صدور كيفرخواست است؛ با اين توضيح كه با احراز جرم در دادسرا و تكميل تحقيقات، چنانچه دادستان با نظر قاضي تحقيق اعم از بازپرس يا داديار موافق باشد، در همه جرايم (اعم از عمومي يا خصوصي) كيفرخواست صادر مي‌كند. در كيفرخواست، مشخصات طرفين پرونده، نوع جرم انتسابي، ادله ارتكاب جرم و مستندات قانوني نوشته مي‌شود. البته براي مرتكب، علاوه بر اين موارد، تقاضاي كيفر هم ذكر مي‌شود. كيفرخواست پس از امضاي دادستان يا معاون او يا داديار، به دادگاه ارسال مي‌شود. دادگاه‌هاي جزايي، بدون كيفرخواست دادستان، حق شروع رسيدگي ندارند، به جز در موارد نادر و استثنايي.

اظهارنظر درباره قرارهاي بازداشت بازپرس

قرارهاي نهايي بازپرس شامل منع تعقيب، موقوفي تعقيب و مجرميت مي‌شوند. تحقق قانوني و اعتبار قرارهاي مزبور، منوط به موافقت دادستان است و چنانچه دادستان با هر كدام موافق نباشد و بازپرس نظر دادستان را نپذيرد، پرونده براي تعيين تكليف به دادگاه ارسال مي‌شود. در جرايم مهم مانند قتل عمد و ساير موضوعاتي كه در صلاحيت‌‍‌ دادگاه كيفري استان است، تحقيق پرونده‌ها با بازپرس و نظارت آن با دادستان است.  در ساير جرايم، با وجود اينكه بازپرس مجاز به انجام تحقيقات است، دادستان و معاون او يا داديار نيز مي‌توانند انجام تحقيقات مقدماتي پرونده را عهده‌دار شوند.

حضور دادستان در دادگاه جزايي

جلسه محاكمه دادگاهي كه به امر كيفري رسيدگي مي‌كند، بدون حضور دادستان رسمي و قانوني نيست. دادستان بايد يا خودش در اين جلسه حاضر شود يا معاون يا يكي از دادياران را به نمايندگي معرفي كند. تجديدنظرخواهي از آراي محاكم جزايي از اختيارات و وظايف دادستان است. چنانچه حكمي موافق قانون نباشد يا اينكه قوانين در مراحل رسيدگي رعايت نشده باشند، حق تجديدنظرخواهي براي دادستان باقي است.

اجراي احكام جزايي

پس از قطعي شدن حكم جزايي، آن حكم زير نظر و به دستور دادستان يا معاون او يا داديار اجراي احكام كه تحت نظارت دادستان انجام وظيفه مي‌كند، اجرا مي‌شود. تفاوتي هم نمي‌كند كه جرم ارتكابي از جرايم مهم و منتهي به اعدام و قصاص باشد يا از جرايم كم‌اهميت يا حبس يا شلاق و جزاي نقدي.

وظايف اداري دادستان

وظايف اداري دادستان عبارت‌اند از: حفظ حقوق صغار، مجانين و غايب مفقودالاثر. براي انجام دادن اين وظايف، واحدهاي امور سرپرستي محجوران در دادسراها وجود دارد كه زير نظر دادستان اداره مي‌شود.جمع‌آوري دلايل در موضوع جنون اشخاص و سفاهت صغار بدون وليّ خاص، نصب قيّم براي محجوران، حفظ و نظارت بر اموال صغار، مجانين و غيررشيدها مادامي كه قيّم تعيين نشده، درخواست عزل قيّم، درخواست نصب امين براي جنين، حفظ و نظارت بر اموالي كه محتاج تعيين امين است تا زماني كه امين معرفي شود، درخواست تعيين امين براي اداره اموال غايب مفقود‌الاثر، اقدام فوري براي حفظ تركه متوفي قبل از حضور دادرس دادگاه، اجازه ازدواج و طلاق براي مجنون‌، حفظ اموال مجهول‌المالك، حفظ تركه متوفاي بلاوراث و ده‌ها وظيفه ديگر به موجب قانون امور حسبي، بر عهده دادستان گذاشته شده است.

وظايف دادستان در مرحله تحقيقات مقدماتي

اختيارات و وظايف دادستان با توجه به هر يك از مراحل دادرسي قابل بررسي است. وي در مرحله تحقيقات مقدماتي، دادرسي و صدور حكم، وظايفي دارد كه بايد به صورت جزئي و مفصل بررسي شود.البته منظور از «تحقيقات مقدماتي» تشكيل پرونده مقدماتي، جمع‌آوري دلايل به سود يا زيان متهم و اظهار‌نظر در مورد بزه‌كاري يا بي‌گناهي متهم است.

قرارهاي نهايي

تمامي قرارهاي نهايي بازپرس بايد با موافقت دادستان باشد. حتي قرارهاي بازداشت موقت و قرار تشديد تامين هم بايد با كسب نظر دادستان باشد. صدور قرار ترك تعقيب از مواردي است كه در خصوص متناسب بودن تعقيب صورت مي‌پذيرد.در قانون جديد آيين‌دادرسي كيفري، صدور قرار ترك تعقيب از سوي دادستان امكان‌پذير شده است. بدين ترتيب، در جرايم قابل گذشت و در صورت درخواست شاكي، دادستان قبل از صدور كيفرخواست، مي‌تواند قرار ترك تعقيب متهم را صادر كند. البته درخواست تعقيب مجدد متهم ظرف يك سال از تاريخ صدور قرار ترك تعقيب از سوي شاكي براي يك مرتبه امكان دارد.

 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ساعت: ۰۵:۱۰:۰۰ توسط:سيد مهدي رضوي موضوع:

جرم تخريب در آيينه قوانين

جرم تخريب در آيينه قوانين

يكي از مواردي كه قانون‌گذران كشورهاي مختلف آن را جرم انگاري كرده‌اند جرم تخريب اموال عمومي و خصوصي است. بايد دانست كه قانون‌گذار در اين موارد ساكت ننشسته و به نوعي اين جرايم را جرم‌انگاري كرده است.  همانطور كه مي‌دانيم اموال عمومي كه در اختيار دولت قرار دارند جهت اعمال با رويكرد منفعت عمومي مورد بهره برداري قرار گرفته و مالا هدف از اين بهره وري، رفاه، آسايش و تأمين اجتماعي است. اين اموال هرگاه مورد تعرض قرار گيرند از طرف دولت يا مراجع وابسته به آن حمايت شده و حسب مورد مرتكب به مجازات قانوني يا جبران خسارت وارده محكوم مي‌شود. چرا كه اموال عمومي متعلق به جامعه بوده و با تخريب آنها حق استفاده از اين اموال از مردم سلب شده و اضافه بر آن خسارات فراواني نيز به دولت وارد مي‌كند. از سوي ديگر بايد در نظر داشت كه در پي اين جرم ممكن است اموال خصوصي مردم نيز تخريب شود؛ لذا نيروهاي انتظامي و مراجع قضايي خود را مكلف مي‌دانند كه به نحو و ترتيبي كه قانون مشخص مي‌كند با اين متجاوزان به اموال عمومي برخورد داشته باشند. بايد از اين نكته غافل نشد كه در پي اين تخريب‌ها ممكن است اموال يك ارگان و سازمان خاص( نهادهاي عمومي) نيز تخريب شود كه اين نهادها يا سازمان‌ها مي‌توانند از مقامات قضايي مجازات متخلفان را درخواست كرده و خواستار صدور حكم قانوني براي مجازات يا جبران خسارات وارده شوند. حالا بايد ديد نگاه قانون‌گذار به اينگونه جرايم چگونه بوده و با چه سازوكارهايي به مبارزه يا پيشگيري از جرم تخريب اموال پرداخته است.

تخريب اموال دولتي و عمومي

يكي از نكاتي كه ممكن است در اين جرم اتفاق افتد بحث تخريب اموال دولتي  است. قانون‌گذار در اين موارد نگاه سخت‌گيرانه داشته است؛ يكي از مواردي كه قانون در اين زمينه جرم‌انگاري كرده است ماده ۶۸۳  قانون مجازات اسلامي مصوب ۱۳۷۵ بوده كه بر اساس اين ماده قانوني هر نوع نهب و غارت و اتلاف اموال و اجناس و امتعه يا محصولات كه از طرف جماعتي بيش از سه نفر به نحو قهر و غلبه ‌واقع شود چنان‌چه محارب شناخته نشوند به حبس از دو تا پنج سال‌ محكوم خواهند شد.

اضافه بر آن قانون مجازات قاچاق اسلحه و مهمات و دارندگان سلاح و مهمات غيرمجاز مصوب ۱۳۹۰ حمل، نگهداري، خـــريد و فروش و توزيع و ساخت و مونتاژ مواد محترقه را جرم محسوب كرده  و از ۳ ماه و يك روز تا ۲ سال حبس براي مرتكبين اين‌گونه جرايم در نظر گرفته است. از اين نكته نيز نبايد غافل شد كه بر اساس ماده ۱۲ قانون مجازات قاچاق اسلحه و مهمات و ماده ۴ آيين‌نامه قانون فوق مصوب ۱۳۹۱ هيات وزيران ليست مواد محترقه مجاز اعلام شده است. بنابراين روشن است در غير مواد مجاز مراجع قضـايي و انتظامي با توزيع‌كنندگان بويژه واحدهاي صنفي متخلف و استفاد‌‌ه‌كنندگان خطرساز قاطعانه برخورد و اقدام قانوني و قضايـــي را معمول خواهند داشت. بايد دقت داشت كه جدا از موارد بالا ممكن است فردي كه موجب تخريب اموال عمومي ‌مي‌شود اضافه بر تخريب، آسايش مردم را سلب كرده و مضافا باعث بر هم ريختن نظم عمومي هم بشود. بنابراين در اينجا نيز قانون‌گذار نيز به جرم‌انگاري اين اقدام پرداخته و براساس ماده ۶۱۸ قانون مجازات اسلامي مصوب ۱۳۷۵ «بخش تعزيرات» اين گونه اقدام‌هاي غيرقانوني را جرم‌ دانسته است. بنابراين مطابق اين ماده قانوني هر كس با حركات غيرمتعارف يا تعرض به افراد موجب اخلال نظم و آسايش و آرامش عمومي شود يا مردم را از كسب و كار باز دارد به حبس از سه ماه تا يك سال و تا ۷۴ ضربه شلاق محكوم خواهد شد. اين نكته نيز ناگفته نماند كه در قوانين خاص مانند قانون مجازات اخلالگران صنايع، قانون توزيع عادلانه آب نيز به جرم‌انگاري جرم تخريب پرداخته شده است.

تخريب اموال خصوصي

چنانچه فرد علاوه بر تخريب اموال عمومي، اموال خصوصي را از بين ببرد بر اساس قانون مجازات خواهد شد. در اين خصوص برابر اصل ۴۰ قانون اساسي هيچكس نمي‌تواند اعمال خويش را وسيله اضرار به غير يا تجاوز به منافع عمومي قرار دهد. اضافه بر آن طبق اصل ۲۲ قانون اساسي حيثيت، جان، مال، حقوق، مسكن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردي كه قانون تجويز كند.

علاوه بر موارد فوق قانون‌گذار در قوانين جزايي نيز از جرم‌انگاري جرم تخريب غافل نمانده و در مواد مختلفي به مبارزه با اين اقدام‌ها پرداخته است چرا كه بر اساس ماده ۶۷۶  قانون مجازات اسلامي مصوب ۱۳۷۵ هر كس اشياء منقول متعلق به ديگري را به آتش بزند به حبس از شش ماه تا سه سال محكوم خواهد شد. اضافه بر آن  ماده ۶۷۷ اين قانون مقرر مي‌دارد كه هر كس عمدا اشياء منقول يا غير منقول متعلق به ديگري را تخريب كند يا به هر نحو، كلا يا بعضا تلف نمايد و از كار اندازد، به حبس از شش ماه تا سه سال محكوم خواهد شد.كما اينكه مطابق قواعد مسئولت مدني، هركس بدون مجوز قانوني به عمد يا در نتيجه بي‌احتياطي به جان يا سلامتي يا مال يا آزادي يا حيثيت يا شهرت تجارتي يا به هر حق ديگر كه به موجب قانون براي افراد ايجاد شده، لطمه‌اي وارد كند كه موجب ضرر مادي يا معنوي ديگري شود، مسئول جبران خسارت ناشي از عمل خود است.

طرح مسئوليت مدني

يكي ديگر از بحث‌هايي كه امكان طرح در اينجا دارد بحث مسئوليت مدني بوده كه شخص به غير از مجازات مقرر در قوانين بايد از عهده جبران خسارت پيش آمده نيز برآيد چرا كه به موجب قانون مدني و قواعد عام مسئوليت؛ اتلاف و تسبيب از زمره موجبات ضمان و مسئوليت قهري هستند. از سوي ديگر هر كس مال غير را تلف كند، ضامن آن است و بايد مثل يا قيمت آن را بدهد، اعم از اينكه از روي عمد تلف كرده باشد يا بدون عمد و اعم از اينكه عين باشد يا منفعت و اگر آن را ناقص يا معيوب كرده باشد، ضامن نقص قيمت آن مال است.

بنابراين موارد گفته شده ما را به اين نكته رهنمون مي‌كند كه تخريب اموال جدا از اينكه موجب سلب آسايش مردم شده باعث برخورد جدي قانون‌گذار نيز مي‌باشد.

 

 


برچسب: جرم تخريب،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ساعت: ۰۵:۰۴:۴۳ توسط:سيد مهدي رضوي موضوع:

وكالت و استرس

وكالت و استرس

چكيده : وكالت تنها يك شغل نيست بلكه  هنري است ‏تابع شرايط خاص خود. وكالت مانند كار با اشيا يا ‏مواد خطرناك، ممكن است وكيل را در خود و با خود ‏درگير نمايد. به طوري كه عده اي از وكلا  را از ‏اين شغل بيزار نمايد و جماعتي را بيمار ‏ ‏ و تنها ‏عده اي را كه –به هر دليل مانده اند-  اميدوار!  ‏اين نوشتار كوتاه براي دو دسته اول نيست براي ‏آناني است كه مانده اند واميدوار هم مانده اند !‏...

‏«استرس» در لغت به معني «فشار و زور» و نيز به معني «اهميت دادن » ‏آمده است. استرس بخشي از زندگي مدرن بوده و  در نتيجه ي ‏تغييرات در زندگي و يا نيازهاي زندگي ايجاد مي شود. بنابراين وقتي شما با چيز ‏جديدي مواجه مي شويد كه نشانگر تغيير و دگرگوني در زندگي شماست و يا آينده اي ‏بدون پيش بيني را براي شما رقم مي زند دچار اضطراب ونگراني مي شويد

 

.اين ‏اضطراب ونگراني جسم ،روح و روان ونيز عواطف شما را درگير مي كند.مثلاً در اثر ‏استرس ممكن است به شدت دچار درد در ناحيه معده بشويد(درگيري جسمي)يا دچار ‏خستگي مفرط بشويد بدون اين كه كارجسمي كرده باشيد(درگيري روحي)و يا اين كه ‏احساسات عاطفي ناخوشايندي داشته باشيد مثل اين كه احساس كنيد آدمِ ناموفق وبي ‏خودي هستيد يا كسي شما را به خاطر عدم موفقيت دوست ندارد(درگيري عاطفي) . ‏اصولاً جسمِ آدمي ،پيوند و وابستگي با روح دارد وبالعكس! پدر تحقيقات استرس،  ‏هانس سليه  استرس  را به معني «طيف گسترده اي از محرك هاي قوي جسمي و ‏رواني »مي داند اما اين ‏محرِّك هاي جسمي و رواني چيست؟ در درون انسان نيرو و انرژي هايي يافت مي ‏شود كه او را به حركت و تلاش وادار مي سازد.روانشناسان به اين نيروها،محرِّك يا ‏انگيزش مي گويند.بنابراين هر عاملي كه باعث فعاليت (داخلي يا خارجي)موجود زنده ‏شود،خود نوعي انگيزش يا محرك به حساب مي آيد. انگيزه موجود ‏زنده را از داخل به فعاليت وادار مي كند. عروسك خيمه شب بازي را به ياد بياوريد! ‏عروسك به خودي خود حركتي ندارد بلكه عروسك گردان با استادي بندهاي متصل ‏به عروسك را به حركت در مي آورد و با تكان دادن بندها، عروسك نيز به حركت در ‏مي آيد. هر چند موجود زنده در اثر تحريكات دقيقاً مانند عروسك عمل نمي كند،اما تا ‏حدودي حركات موجود زنده شبيه حركات عروسك خيمه شب بازي است.در اصطلاح ‏روانشناسي به حركات غير ارادي موجود زنده كه تحت تاثيرعوامل شيميايي و فيزيكي ‏و غيره  واقع مي شود تروپيسم مي گويند. موجود زنده اي مانند ‏سوسك حمام با ملاحظه نور فرار مي كند ولي پروانه با ديدن نور به طرف آن مي ‏رود.به اين واكنش ها در اصطلاح بازتاب مي گويند. در آدميزاده نيز به ‏دليل وجود سيستم اعصاب ، بازتاب امري طبيعي است .وقتي پزشك چوب مخصوص ‏معاينه را در گلو فرو مي برد ،حالت تهوع به انسان دست مي دهد يا وقتي نور به چشم ‏مي تابد،مردمك كوچك وبزرگ مي شود.بنابراين بازتاب ها نقش مهمي در رفتار ‏آدمي دارند. استرس از جمله همين محرك ها و انگيزش هاست كه در مقابل آن روح ‏وجسم آدمي حالت بازتاب به خود مي گيرد.بنابراين در پاسخ به اين انگيزش، گاهي ‏آدمي حالت فرار گرفته وگاهي نيز به مقابله همراه با تجزيه وتحليل و حل مشكل مي ‏پردازد. ناگفته نماند وجود استرسِ مثبت لازمه زندگي ‏است،مقدارِ كمي استرس مثبت انگيزه اي در ما ايجاد مي كند ‏كه مي تواند پيشاپيش ما را براي موقعيت هاي دشواري مانند آزمون هاي شغلي يا ‏امتحان آماده كند و يا بارها از همكاران شنيده ام كه تنظيم لايحه در دقيقه نود،  ‏استعداد انسان را شكوفا كرده و بيشتر از حدّ تصور خوب از آب در آمده است. اما آنچه ‏كه بايد جلوي آن گرفته شود وبه مثابه يك بيماري خطرناك با آن مقابله ‏كنيم،استرس منفي  است. در حقيقت استرس مثبت ،طبيعي ‏و عادي است ،اما استرس منفي نوعي عذاب كشيدن و تحليل روحي وجسمي ‏است.اكنون علائم اين بيماري را بررسي مي كنيم:‏

‏ الف-  علائم جسمي استرس منفي يا بيماري استرس عبارت است از: ۱.خستگي ‏مفرط۲.لرزش۳ .سردردوميگرن۴ . سرماخوردگي هاي پي درپي وترش كردن ۵.تهوع ‏واستفراغ ۶.دردهاي شديد شكمي۷.تپش قلب ۸. اسهال۹.دردهاي قفسه ‏سينه۱۰.گرفتگي گردن يا عضلات ۱۱.بي خوابي ۱۲.كمردرد ۱۳. فشارخون بالا ۱۴. ‏برافروخته شدن وعرق كردن ۱۵. كم اشتهايي ۱۶. احساس سرما خوردگي ۱۷. عطش ‏غير عادي ۱۸. كرخ شدگي جسمي (شست پا ،انگشت ها و لب ها) ۱۹. زونا ۲۰. ‏سندرم تحريك پذيري روده ۲۱. اختلالات پوستي (عفونت پوستي بين انگشتان پا و ‏شست پاي ورزشكاران ،اگزما، سورياس،زخم ها و...)۲۲. اختلالات هورموني ‏‏(اختلالات دوره ي قاعدگي ،كاهش ليپيدو ،ناتواني جنسي) ‏

ب – علائم رواني بيماري استرس : ۱. تداعي ۲. كابوس ۳. انواع هراس ها ۴. گوشه ‏گيري ۵. ساديسم ۶. تنفرشديد ۷. وشايع ترين علامت ، افسردگي است. افسردگي ‏وضعيت پيچيده اي دارد .در نتيجه نابهنجاري ها، مواد شيميايي خاصي در مغز  توليد ‏مي شود. افراد افسرده در مغزشان ماده ي شيميايي كمتري به نام سروتونين( ‏Serotonin‏ )  توليد مي شود اين همان ماده شيميايي است كه تاثير مهمي بر ‏حالات روحي ما ،آستانه تحمل درد خواب ،اشتها و حتي بي انگيزه شدن ما دارد. همچنان كه ملاحظه استرس يك بيماري روان تني ‏است. مشاهده شده است كه متاسفانه افراد افسرده براي فرار از فشار ناشي از افسردگي ‏به مشروبات الكلي و قرص هاي نشاط آور و مواد مخدر رو مي آورند.در صورتي كه ‏اين مواد به شدت فقر ويتامين و مواد لازمه و... را به همراه آورده و بيشتر بيمار را دچار ‏مشكل مي كند.  ‏‎  ‎

‎ ‎‏ نتيجه مطالب گفته شده اين است كه اولاً استرس واقعيتي انكار نشدني است و وجود ‏آن به طور طبيعي باعث رشد وكمال انسان وموفقيت وي مي شود و در ثاني با تحقق ‏آن جسم وروح انسان از درون واكنش نشان مي دهد. با اعتقاد به مطالب گذشته مي ‏توانيم بگوييم كه استرس يك نقص شخصيتي نيست ،يك نقطه ضعف محسوب نمي ‏شود، بلكه سازوكاري است كه جسم ما به كمك روان  در پاسخ به فشارِ استرس ‏انتخاب مي كند.  مثالي كه در پي مي آيد ‏نشان مي دهد كه استرس ،بازتاب جسمي را به دنبال دارد. اگر در دفتر كارتان تنها ‏باشيد يا در نيمه شب در كوچه تاريك در حال عبور باشيد و ناگهان متوجه بشويد كه ‏كسي يا گروهي براي تهاجم ،در حال تعقيب شما هستند،ملاحظه خواهيد كرد كه ‏ضربان قلبتان بيشتر مي شود.ترشح بيش از حدّ آدرنالين در بيشتر مواقع شما را آماده ‏فرار مي كند.براي تامين اكسيژن لازم ضربان قلب ،فشار خون،و تعداد دم وبازدم ‏افزايش مي يابد. جريان خون به سمت عضلات و مغز افزايش مي يابد در حالي كه ‏جريان خون در اين حالت به معده و ساير ارگان ها كه اهميت كمتري دارند كاهش ‏مي يابد.بدن شروع به تعريق مي كند و بطور محسوس قند خون افزايش مي يابد. اين ‏تغييرات زماني رخ مي دهد كه مغز احساس خطر مي كند. مغز شما در برابر احساس ‏خطر به طور طبيعي تمام بدن را آماده پاسخ گويي مي كند. ‏

حقيقت اين است كه مشاغل خاصي نسبت به ساير مشاغل پر استرس ترند .بنابر ‏تحقيقات به عمل آمده مشاغل امنيتي ،پزشكي و معلمي و اصولاً مشاغلي كه با مردم ‏ارتباط بيشتر  و وظيفه پاسخگويي مستقيم دارند ،استرس بيشتري را به دارندگان خود ‏وارد مي سازند.‏

‏ با در نظر گرفتن واقعياتي كه گفته شد به دنبال اين پرسش مي رويم آيا شغل وكالت ‏به دارندگان اين حرفه استرس وارد مي كند؟  سوال بعدي اين است چه راه هاي براي ‏پاسخ به استرس در اين شغل وجود دارد؟ در قسمت هاي بعدي سعي مي كنيم به اين ‏سوال ها وسوالات مشابه پاسخ بدهيم.‏

وكالت چيست؟ وكيل كيست؟ گرچه پاسخ قانوني به اين سوال كه وكالت چيست وجود ‏دارد ، به طور مثال شما با مطالعه مواد ۶۵۶تا۶۸۳ قانون مدني  يا  مطالعه لايحه ‏قانوني استقلال كانون وكلاي دادگستري و يا ملاحظه قانون آيين دادرسي مدني و ‏مواد ۱۸۵ تا ۱۸۷ قانون آيين دادرسي كيفري ومداقه در  ساير قوانين ومقررات مي ‏توانيد وظايف يك وكيل را حدث بزنيد اما اين سوال كه وكيل كيست؟ كمي دشوار به ‏نظر مي رسد!  وكالت صرفاً يك شغل نيست بلكه  مسوؤليت هاي سنگين تر و فراتر از ‏يك شغل معمولي است كه وكيل آن را به دوش مي گيرد. مسووليت هايي كه علاوه ‏بر تعهدات حرفه اي ، مسووليت انسانِ آگاه بودن و يك بالِ فرشته ي عدالت بودن،  ‏بر او تحميل كرده است . بنابراين وكيل نه تنها پذيرنده مسووليت هاي قانوني است ‏بلكه فراتر از آن ، مسووليت و رسالت انساني و الهي نيز بر دوش دارد .در حقيقت او ‏چون عالم وآگاه است بر پاي مسووليتي امضا كرده است كه خداوند خود آن را نوشته ‏است‎: ‎‏ ‏‎ ‎‏ «خداوند از دانشمندان ِ - هر جامعه-پيمان گرفته كه در برابر شكمبارگي ‏ستمگران وگرسنگي ستمديدگان سكوت نكنند...» مسووليت احقاق حق ! وظيفه اي كه خداوند حداقل در زمين ‏اجراي آن تا سر حدِّ  امكان  از وكيل خواستار است. دكتر فرنانندو پمبو رييس اتحاديه ‏جهاني كانون وكلاي دادگستري خطاب به وكلاي جوان مي گويد:«... مسووليت شما ‏بيشتر است زيرا خداوند توانايي بيشتري به شما عطا كرده است ...» (خبرنامه كانون قم ‏ص ۸‏ ‏)بنابراين نگاه به وكيل و  وكالت يك امر صرفاً در حيطه شغل و روابط كاري ‏تلقي نمي شود. همه كساني كه دغدغه رسالت  براي براي حقوق و تبعاً وكيل دارند، ‏ظهور وحضور عدالتي بر خاسته از حقوق فطري را در غايت شغل وكالت، جلوه گر مي ‏پندارند. وكلاي دادگستري حق شروع دائم به حرفه وكالت را ندارند مگر اين كه ‏سوگند نامه اي را با نام مقدس خدا آغاز مي شود را  بخوانند و برآن امضا بگذارند، ‏تاييدي كه رسالت انساني و فطري  را برايشان رقم مي زند. تخطي از سوگند نامه - ‏كه تماماً رسالت معنوي را بر دوش وكيل  مي گذارد ومشحون از اخلاق است - خود ‏مسووليت آور است. معني گرايي ويژه اين نگاه خاص نيست،« ژرژ كوهندي» مولف ‏كتاب اسرار دفاع  نيز ضمن برشمردن صفات اوليه براي وكيل دادگستري، داشتن ‏شرايط اخلاقي و فطري و استعدادهاي ذاتي و طبيعي را مورد توجه قرار داده و مي ‏گويد:«...وكيل مدافع بايد آنقدر شهامت اخلاقي داشته باشد كه از هيچ چيز نهراسد و ‏وظيفه خود را هر چند مخاطره آميز باشد بدون هيچ تشويش و ترديد وتزلزل انجام ‏دهد و افتخار استقلال فكر و آزادي دفاع را كه از خصوصيات وكالت دادگستري ‏است،براي خود كسب كند...و در عين حال از روي وجدان و كمال ايمان واعتقاد و ‏حرارت وصميميت صحبت مي كند بايستي مواظب باشد كه انتقادات و حملات او ‏موجب رنجش و كدورت خاطر دادرسان و دستگاه قضايي نشود...» آيا اين خصوصيات جز با تربيت درست وجز با تكيه بر شرف وقدرت شگرف ‏وماورايي آفريننده عدالت ممكن است؟ بنابراين وجود دوگونه مسووليت : مسووليت ‏حقوقي و نيز مسووليت انساني والهي بر دوش وكيل سنگيني مي كند. طبيعي است كه ‏بر دوش گرفتن اين همه مسووليت وكيل را دچار استرس نمايد، ضمن اين كه كسي ‏كه نانش از صافي عدالت مي گذرد ،بايد پاك ترين نان ها را بخورد ! بنابراين وكيل ‏دادگستري انساني آگاه ومسوول كه به دنبال احقاق حق و كمك به تعادل امور است.‏

عوامل ايجاد كننده استرس براي وكيل دادگستري: اين عوامل را مي توان بنا به منبع ‏ايجاد آن به دو دسته كلّي  تقسيم نمود:   استرس در رابطه شخصيت فردي- استرس ‏وارده از سوي ديگران . ‏

اول – استرس در رابطه با شخصيت فردي:  پذيرفته ايم كه خواه ناخواه استرس وجود ‏دارد.اما گاهي اين استرس ها ريشه در وجود خود انسان دارد.درون آدمي بدون اين كه ‏ما خواهان آن باشيم دچار اضطراب ها و ناراحتي هايي مي شود. اين كه چرا ما دچار ‏استرس، نه از ناحيه يك عامل بيروني بلكه از درون خود مي شويم، ارتباط موثري با ‏مساله شخصيت دارد. شخصيت چيست؟ به مجموعه يا كلّ خصوصيات و صفات فرد ، ‏شخصيت اطلاق مي شود. به عبارت ديگر شخصيت را مي توان مجموعه اي از ‏خصوصيات مختلف فرد، مثل ساختمان بدني ،خلق،رفتار،علايق،گرايش ها،توانايي ها ‏و استعدادها ،كه از نظر سازگاري با موقعيت هاي اجتماعي اهميت دارند ، دانست ( ل. ‏مان ،همان ص ۵۱۸و۵۵۳) شخصيت خصوصيات جسمي و رواني يك فرد است كه ‏به نحوي رفتار او را در ارتباط با جهان خارج سامان مي دهد. اين خصوصيات  گاهي ‏آشكار هستند مانند :نيروي بدني و جامعه پذيري، روانشناسان به اين دسته از ‏رفتارها،صفات ظاهري مي گويند. دسته ديگر از خصوصيات شخصيتي ، دروني بوده ‏وبه آن ها صفات باطني يا عوامل عمقي شخصيّت مي گويند.مانند ترس ‏،هيجان،آرزو،تمايلات و... دسته اي از ويژگي هاي شخصيتي وجود دارد كه از حيث ‏اجتماعي حائز اهميت است، به اين دسته،صفات اجتماعي شخصيت مي گويند.اين ‏صفات دائمي هستند وسبب تمايز فرد از ديگران مي شود. به همين خاطر است كه ‏گاهي گفته مي شود فلاني با شخصيت است يعني داراي خصوصيات اجتماعي ومورد ‏احترام و دوستي ديگران است و بالعكس. اما پيچيدگي شخصيت به همين جا ختم ‏نمي شود. دانشمندان شخصيت افراد را از جنبه هاي متنوع مورد تقسيم بندي قرار ‏داده اند.از جمله شخصيت را به« برونگرا ودرونگرا » تقسيم نموده اند. شخصيت هاي ‏برون گرا تمايل بيشتري به جمع دارند ،دوست دارند حرف بزنند و خود را نشان بدهند ‏برعكس درون گراها گوشه گيري را بيشتر مي پسندند. البته به طور كلي نمي توان ‏حكم كرد كه درونگراها در عرصه اجتماعي ناموفق تر از برونگراها هستند اما بهر حال ‏در مقابله با مشكلات ناشي از تعامل با افراد، برونگراها موفق تر عمل مي كنند. نقش ‏مزاج و خُلق و نيز نقش غدد درون ريز براي دادن فرمان به رفتار انسان در مساله ‏شخصيت مورد توجه قرار مي گيرد. فردي كه مسووليت هاي وكالت را مي پذيرد، بايد ‏انسان فوق العاده ي باشد ،انساني كه ضعف هاي مرسوم مراجعه كنندگان را نداشته ‏باشد تا بتواند به آن ها ياري رساند. گرچه پاره اي از خصوصيات شخصيتي، ذاتي و ‏فطري است وانسان در آن ايجاد آن ها مدخليّتي ندارد مانند هوش واستعداد ، اما ‏دانشمندان رفتار شناس راههاي مختلفي را براي پرورش شخصيت پيشنهاد مي كنند ‏‏.از جمله اموري كه مي توان  براي تقويت شخصيت به يك وكيل دادگستري پيشنهاد ‏كرد ،به اين شرح است: مطالعه در حدود علوم وفنوني كه به تقويتِ  استدلال ،قدرت ‏تخيل ، طبع نقاد،نرمش بجا وگسترش فكر،قريحه روانشناسي ، داشتن كمالات ‏اخلاقي وديني، مراوده با انسان هاي بزرگ و ارزشمند يا مطالعه سرگذشت آنان ، ترك ‏عادات نابهنجار و تلاش در پرورش روح قناعت وبزرگ منشي و كسب فضيلت و ‏دوري از رذايل و معايب اخلاقي و...، به گونه اي كه وكيل از  وقار و ابّهت وخصوصيات ‏جوانمردي و گذشت وپاكدامني  سرشار گردد. نتيجه آن كه ضعف شخصيت مي تواند ‏بر بروز استرس و ناكامي وكيل اثر بگذارد و تقويت اين صفات و ارزش ها در كمك به ‏وي در حل بحران استرس كمك شاياني مي نمايد. شخصيت هاي بي ثبات و تلقين ‏پذير ، قطعاً در مقابله با استرس بي دفاع و سست هستند. در حالي كه  براي وكيل ‏دادگستري شخصيتي باثبات ،خيرخواه ، باوقار و داراي ابهت و در عين حال سادگي و ‏بي پيرايگي ،شهامت در بيان حق وعدالت در رفتار وگفتار تصور مي شود. يعني فقط ‏چنين انساني مي تواند از عهده تكاليف وكالت دادگستري برآيد. شخصي كه آزمون ‏ورودي و اختبار را طي نموده است و پس از آن سوگند ياد كرده است ،حداقل هاي ‏لازم را دارد ، بايد با شناخت بيشتر خود در صدد رفع ضعف ها وتقويت كمالات باشد. ‏نهايتاً اين كه توام نمودن علم وعمل وخشيت وتقوي از وكيل مورد انتظار است .در ‏اين صورت است كه استرس منفي به سراغ وكيل نيامده و او را از حركت متعالي  در ‏راه هدف باز نمي دارد.‏

دوم- استرس وارده از سوي ديگران : علاوه بر اين كه  براي استرس مي توان ريشه ‏دروني پيدا كرد-چنانكه قبلاً بيان گرديد- مي توانيم دسته اي از استرس ها را ناشي ‏از عملكرد ديگران بدانيم. وكيل دادگستري در راه انجام وظيفه و تاثير گذاري بر ‏جريان پرونده با مقاومت هايي روبرو مي شود . مشكلاتي كه :‏

•    موكل ‏

•    قاضي

•    همكاران ‏

•    طرفِ موكل ‏

•    محيط كار

هر كدام به سهم خود براي او ايجاد مي كنند و مي توانند منشأ استرس به وي باشند. ‏اين عوامل را در سطور بعدي مورد توجه قرار مي دهيم: زماني يك محيط كار را ‏سالم مي دانيم كه تعادل در آن برقرار باشد.در محيط كار بايد در ميان عواملي ‏چون : ‏

•    تقاضا يا فشارِ حجم كار

•    دانش ومهارت ها و توانايي ها ‏

•    حمايت ديگران و... ‏

تعادل برقرار گردد.توضيح: وقتي پرونده اي را از موكل قبول مي كنيم،ارزيابي دقيقي ‏از اين كه چقدر وقت ما را خواهد گرفت ،نداريم. موكل عجله دارد ،احساس مي كند ‏حقوق خود را از دست داده و وكيل مي تواند او را به حق اش برساند. او مي گويد: « ‏وكيل حتماً راهي براي من پيدا خواهد كرد واگر راهي نباشد ، راهي برايم خواهد ‏ساخت! »چون بابت استفاده از خدمت وكيل پول داده توقع اقدام سريع دارد، از طرف ‏ديگر همزمان مجبوريم چند كار را با هم قبول كنيم،در حالي كه انجام  هريك از ‏پرونده ها توانايي هاي خاص خود را مي طلبد، در اين مرحله نياز داريم براي احقاق ‏حق موكل ،قاضي و طرف وي ونيز همكاران موضوع را درك كنند و با ما در احقاق ‏حق همراه شوند. گاهي حجم پرونده ها نمي گذارد مطالعه و مشاوره ي لازم صورت ‏گرفته و در نهايت به موقع دادخواست متناسب داده شود،دادخواست با ايرادات شكلي و ‏ماهوي عديده مواجه شده و دادخواست مجدد مستلزم هزينه وصرف وقت است. موكل ‏متوجه موضوع شده و شروع به انتقاد از ما مي كند و از طرف ديگر وجوه پرداختي بابت ‏حق الوكاله را مطالبه مي كند. قاضي از اين كه دادخواست متناسب داده نشده ،براي ما ‏اظهار تاسف مي كند، همكاران به استهزاء ما مي پردازند.كافي است در چند پرونده ‏وضعيت مشابه پيش بيايد، فشار بيش از حدي به وكيل وارد مي شود .احساس عدم ‏موفقيت و عدم مفيد بودن به وي دست مي دهد ناراحتي هاي جسمي وروحي به وكيل ‏رو مي آورد. اكنون استرس چهره خود را نشان مي دهد. همانگونه كه ملاحظه شد در ‏اين مثال تعادل بهم خورده و وكيل دچار استرس مي شود.‏

‏ در چنين شرايطي چه بايد كرد؟ مراجعه به روانشناس و مشاور طبيعي به نظر مي رسد ‏اما راه كم هزينه تري هم به نظر مي رسد : ‏

‏  پيشگيري و درمان

‏ پيشگيري بهترين راه است. قبل از درگير شدن با معضل استرس مي توانيد با ‏اقداماتي حساب شده خود را از استرس برهانيد. بنابراين لازم است:‏

‏۱- موضوع  را در حدّ تخصص خود انتخاب كنيد: هر پرونده  پيچيدگي  ‏خاص  خود را دارد. اكنون دادگستري نيز به اين نتيجه رسيده كه بايد دادگاه ها را ‏تخصصي كرد و براي هر موضوعي قاضي مخصوصي تربيت نمود. دادگاه هاي جزايي ‏و موضوعات آن تفاوت آشكاري با موضوعات مرتبط با وظايف دادگاه هاي حقوقي ‏دارد.اين موضوع بايد در امر وكالت نيز رعايت شود.وكيل بايد در يكي از موضوعات ‏تخصصي،تبحر پيدا كند. علم وتخصص قدرت و توانايي  مهار كردن مشكلات را به ‏شخص مي دهد. وكيل متخصص كمتر شكست مي خورد و براي شكست خود نيز ‏توجيه مناسبي دارد.شكست غير قابل پيش بيني منبع اصلي استرس شناخته شده ‏است. در دوره هاي تخصصي و گارگاه هاي آموزشي شركت كنيد . گواهي موفقيت ‏دوره را در اتاق كار خود نصب كنيد .شما دوره مخصوصي را ديده ايد نمره موفقيت ‏آميزي را كسب نموده ايد اكنون به داشتن آن گواهينامه ها افتخار كنيد و اعتماد به ‏نفس داشته باشيد. ‏

‏۲- براي قبول پرونده از موكل تعجيل نكنيد: عجله در پذيرش و قبول وكالت ‏بدون مطالعه وتأمل، نشانه ناپختگي وكيل است. ضمن اين كه توقع موكل را هم بالا ‏مي برد. قبول يك موضوع قضايي احتياج به مطالعه قبلي و تدبّر داشته ونيز نياز به ‏گزينش راه حل هاي مختلف و گزينش راه برتر و موفقيت آميز تر.  قبول با عجله ‏موضوع وكالت مانند پذيرش فوري  رانندگي در مسير كوهستاني و ناآشنا و درحال ‏باريدن برف و احتمال سقوط بهمن ،بدون تجهيزات ايمني است. موكل عاقل سوارِ ‏چنين اتومبيلي نخواهد شد.رانندگي در اين مسير خطرناك و غير قابل پيش بيني،  ‏استرس زا و ناراحت كننده است. در برخورد با موضوع به اندازه كافي بايد فكر كنيد ‏‏.پاسخي كه به عنوان راه حل مي دهيد دهان به دهان خواهد گشت وبه عنوان راه حل ‏پيشنهادي به نام شما ثبت خواهد شد. موكّل به حزم و دور انديشي شما به ديده ‏تحسين نگاه خواهد كرد.  ‏

‏۳- قوانين و مقررات و رويه قضايي مرتبط را براي موكل به زبان ساده ‏توضيح دهيد: دانايي توانايي است. تسلط به قوانين ورويه قضايي در ارائه راه حل به ‏مراجعه كننده مفيد است. استناد به قوانين ومقررات و شناساندن رويه قضايي به موكل ‏ضمن نشان دادن تسلط شما باعث جلب وجذب مراجعه كننده مي شود. مراجعه كننده ‏خود را وقتي با يك فرد مسلط وآگاه ببيند، راحت تر به او اطمينان مي كند. ضمن اين ‏كه دانستن راه حل حق موكل است. موكل حق  قوانين و مقررات را در موضوع دعوي ‏براي موكل بخوانيد .آن ها را تفسير كنيد. قبل از انعقاد قرار داد تبحر خود را با استناد ‏به قوانين وبيان مستدل ثابت كنيد.‏

‏۳- موضوع را با يك وكيل با تجربه در ميان بگذاريد: از همكار با تجربه ‏بخواهيد در موضوع دعوي به شما مشورت بدهد. از اندوخته ها وتجربه وي استفاده ‏كنيد. استفاده از تجربيات ديگران مشاركت در عقل حسابگر آن هاست. راه را باكسي ‏كه قبلاً رفته دوباره مرور كنيد. روي تابلوي بزرگي بنويسيد: پرسيدن عيب نيست ‏ندانستن عيب است!  ‏

‏۴-  نتيجه دعوي را تضمين نكنيد:تضمين موفقيت در پرونده  دلهره آورست ، ‏ميزان و امكان موفقيت يا عدم موفقيت در پرونده را حتماً با موكل در ميان گذاشته ودر ‏قرارداد كتباً ذكر كنيد. وقتي بندهاي قبلي را اجرا كرديد،با آرامش بهتري سكّان ‏هدايت مشكلات موكل را مي چرخانيد. ‏

‏ ۵-  سنگ بزرگ را به تنهايي بر نداريد: وقتي به تنهايي قدرت و توانايي ‏انجام مورد وكالت را نداريم ، طرف را به يك وكيل با تجربه معرفي كنيم يا از همكار ‏با تجربه مان  بخواهيم مشتركاً با ما قبول وكالت كند.‏

‏۶- قانون حاكم در موضوع پرونده را ياداشت ومرور كنيد: سردر گمي در ‏استدلال  ها و استناد ها به ويژه زماني كه دادرسِ با حوصله اي پشت ميز دادگاه ‏نشسته باشد و بخواهد استدلال مبتني به قانون را بشنود،به ضرر وكيل مدافع خواهد ‏بود. بنابراين لازم است قبلاً مواد استنادي با توجيه كافي واز طريق مباحثه و جمع ‏آوري دكترين و نظرات متفاوت تفسيري در اختيار وكيل باشد. قدرت استفاده از ‏دكترين هاي نزديك. به موضوع احترام برانگيز و تبعاً اعتماد به نفس را در وكيل ‏مدافع افزايش مي دهد.    ‏

‏۷- قبل از قبول نهايي پرونده و جواب مثبت به مراجعه كننده ، ليستي از ‏اقداماتي كه ممكن است  انجام بدهيد را به اطلاع وي برسانيد: از حقوق ‏موكلين شما دانستن اقداماتي است كه مي خواهيد انجام دهيد . حسن اطلاع دادن ‏اقدام به موكل اين است كه به دليل آشنايي بيشتر موكل با طرف خود مي توان از ‏همفكري وي استفاده كرد واحياناً هشدارها و انذار موكل درباره روحيه طرف را مورد ‏توجه و در طرز دفاع لحاظ نمود و همچنين ممكن است ذكر اين اقدامات و به ياد ‏آوردن آن ها به موكل سبب گردد كه وي ناگفته هايي را كه داشته واقدامات مشابهي ‏را كه انجام داده، به ياد بياورد و بدين وسيله از دوباره كاري  پرهيز مي شود .ضمن ‏اين كه موكل احساس مي كند وكيل مدافع اش با برنامه و انديشه وحزم كافي برنامه ‏دفاع را طراحي نموده است.  ‏

‏۸- موضوع دعوي را شبيه سازي كنيد: يكي از بهترين راه ها براي مواجه با ‏حالتي كه دلهره آور است شبيه سازي موضوع دعوي است . اين بار خوب است در ‏مقام وكيل طرف مقابل قرار بگيريد و از همكار وكيل تان بخواهيد در مقامِ وكيل ‏موكل شما يا قاضي پرونده،دفاع نمايد. بدين ترتيب ضعف و قوت استدلال خود را يك ‏بار ديگر با عوض كردن جاي خود خواهيد ديد. ‏

‏۱۰- اعتماد موكل را جلب كنيد او بايد دلسوزي وصداقت شما را ‏احساس كند: اساس اعتماد موكل به شما تنها شهرتِ شما نيست. رضايتمندي ‏موكل پس از خروج از اتاق كارتان در چهره او معلوم خواهد بود. منشي با تجربه در ‏همان نگاه اول خواهد فهميد كه آيا موكل از ادامه كار يا  ميزان موفقيّت و صداقت ‏شما مطمئن شده است يا خير ! ممكن است شما در به سامان رساندن پرونده –به هر ‏دليل –موفق نشويد ، ايرادي ندارد،  اما اين صداقت در دفاع و مبارزه عادلانه را موكل ‏شما بايد در طول دفاع احساس كند .‏

‏۱۱- لايحه دفاعي به همراه داشته باشيد:  اگر شما  نتوانيد به طور كامل  ‏مقصود خود را  به گوش طرف برسانيد احتمالاً اين گونه حس خواهيد كرد كه : ‏نتوانسته ام مطلب خود را به طور كامل به طرف تفهيم كنم  و شايد اين نشانه ضعف ‏من است كه نمي توانم خوب حرفهايم را به طرفم بفهمانم پس من آدم ناموفقي ‏هستم  و اين احتمالاً بر رد دعوي يا موضوع او تاثير خواهد گذاشت... (شروع استرس) ‏در حالي كه ممكن است اين امر واقعيت نداشته باشد چون گاهي به دليل كثرت ‏موضوعات ، يا كمي وقت يا كم حوصله بودن دادرس دادگاه ، فرصت بيان همه دفاع ‏يا بيان مطالب وجود نخواهد داشت،بنابراين اصل بايد براختصار در دفاع  و ذكر نكات ‏محوري در صورتجلسه دادگاه باشد وموارد مفصل تر را به لايحه ارجاع داد. حُسن ‏ديگر لايحه – بر خلاف بيان شفاهي كه گاهي تلخ ودرد آور است - جلوگيري از ‏برخوردها  وبگو مگوهاي حرمت شكن است . بنابراين خصوصاً به وكلاي كم تجربه و ‏نيز همكاران در معرض ابتلا و داراي سابقه استرس مؤكّداً به استفاده از لايحه به جاي ‏بيان شفاهي توصيه مي شود. بهتر است لايحه خود را قبل از جلسه دادگاه براي ‏موكلتان بخوانيد، تا وي عدم اظهار شفاهي دفاع را دال بر ضعف شما تلقي نكند.   ‏

‏۱۲- ورزش را جدي بگيريد: به دليل عوارض جسمي استرس بر ديواره هاي ‏قلب و شريان هاي آن وافزايش حجم خون دهي هنگام استرس قلب و معده دچار ‏آسيب ويا در معرض خطر قرار مي گيرد و استعداد شما براي ابتلا به ناراحتي قلبي را ‏افزايش مي دهد. بنابراين لازم است فشار ناشي از استرس را با ورزش كردن جبران ‏كنيم. زيرا ورزش و فعاليت جسمي به كاهش واكنش فيزيولوژيك به استرس با حذف ‏هورمون هاي استرس از سيستم بدني كمك مي كند. پس از اين اقدامات احساس ‏مفيد بودن وشعف به شما دست خواهد داد بدون استرس و فشار و در زمان بندي ‏مشخص كار موكل را انجام خواهيد داد موكل حتي اگر موفق هم نشويد از شما راضي ‏خواهد بود. همانگونه كه ملاحظه شد بايد در يك محيط سالم –بدون استرس- بين  ‏سه عاملِ موثر حجم وفشار كار، توانايي هاي شخصي و حمايت ديگران تعادل برقرار ‏باشد.‏

‏    در مساله محيط كاري عوامل ديگري نيز نقش دارد. محل ملاقات شما با ارباب ‏رجوع بايد احساس امنيت وآرامش را به مراجعه كننده القا كند. نگاه اول ارباب رجوع به ‏منشي شما است ،اگر او انسان مودب وبا تجربه اي باشد، قسمتي از فشارها واسترس ‏ها را به جان مي خرد، موكل عصباني را اميدوار و آرام مي كند ،از تجربيات موفق شما ‏سخن مي گويد. به شما در نحوه برخوردها كمك مي كند براي شما در اين شغل ‏پرمخاطره امنيت ايجاد مي كند.براي عدم موفقيت هاي شما توجيه مناسبي مي ‏آورد.نظم ،دقت ،اطلاع رساني دقيق و منظم ، پاسخگويي به تماس ها ومراجعات ‏همگي مي تواند به موكل كمك كند تا از فشار روحي او كاسته شود وهم استرس به ‏شما وارد نكند.‏

‏ اگر چند سوال از خود بپرسيد خواهيد دانست كه محيط كارِ سالمي داريد يا نه.‏

‏۱. آيا براي من اين شغل مناسب است؟ ‏

‏۲. آيا در شغلم احساس ناامني دارم؟‏

‏ ۳. آيا براي موفق شدن بايد شب وروز كار كنم؟

‏ ۴. آيا تمام وقت بايد به موكلين ومراجعانم پاسخ بدهم؟ ‏

‏۵.اگر نتوانم براي موكلم كاري انجام دهم احساس گناه مي كنم؟‏

‏ ۶. آيا موكلين انتظار دارند حتماً كارشان را با موفقيت انجام دهم؟‏

‏  اگر پاسخ شما به بيشتر سوال ها مثبت باشد ،محيط كار شما ناسالم است. بايد براي ‏تغيير آن فكر جدي بكنيد. از حجم كار خود بكاهيد از استرس هاي خود خواسته ‏جلوگيري كنيد.جاذبه هاي شغلي مانند درآمد نبايد سلامت مارا به خطر اندازد. مرتباً  ‏حجم كار خود را  با اين سوال ارزيابي كنيد: آيا بيش از توانم كار مي كنم؟

‏   مساله مهم ديگر در محيط كار مساله خشونت  است. در شغل وكالت ما مجبور به ‏شنيدن حرف هاي تلخ و دردناك هستيم . گاهي طرفِ موكل به تصور  اين كه ما ‏درصدد تضييع حق وي هستيم با خشونت با ما رفتار مي كند. خشنونت ها اعم از ‏گفتاري و رفتاري . گرچه قوانين تضميناتي براي حفاظت از وكيل دادگستري در مقابل ‏توهين حين انجام وظيفه پيش بيني كرده است اما ما خاطره اهانت ديگران را فراموش ‏نخواهيم كرد. گاهي نيز قاضي با اقتدار و اعمال خشونت اقدام به اخراج ويا گفتن حرف ‏هاي تحقير آميز  و يا  سبك كردن وكيل نزد موكل و اصحابِ دعوي مي كند كه ‏برخورد با اين مساله هم تدبير مضاعفي را مي طلبد.بنابراين علائم استرس منفي به ‏شدت در موارد مذكور به چشم مي خورد.در موارد مذكور بايد حتي الامكان از اظهارات ‏شفاهي خود داري نموده و با تقديم لايحه و اظهارات كتبي و عدم پاسخ ، جلسه را ‏مديريت كرد.مساله بعدي اين است كه وكيل دادگستري خشنونت عليه خود را بايد ‏فرض مسلم بگيرد. در اين صورت تحمل آن ها راحت تر به نظر مي رسد.‏

‏ بحث درباره استرس و راه هاي كم كردن آن براي وكيل دادگستري همچنان باقي ‏است .استفاده از تجربيات ديگران و نيز استفاده از علوم مختلف ،پرورش شخصيت و ‏ويژگي هاي فردي و ممتاز ،طرز رفتار وكار و تعامل با ديگران راه هاي آسان تري را ‏به ما نشان مي دهد. مهم اين است كه بدانيم كارِ واقعي شغلي نيست كه براي امرار ‏معاش و پرداخت هزينه هاي زندگي انجام مي دهيم بلكه كارِ واقعي كاري است كه با ‏يافتن توانايي ها بالقوه ي ما و به فعل در آوردن آن ها ارتباط دارد. خدا توانايي و ‏شايستگي احقاق حقّ را به ما داده است . بايد قدرت هاي نهفته را بازشناسايي كنيم و ‏توان خود را براي تعامل هدفمند با مردم بيابيم و در رسالتي كه به دوش گرفته ايم با ‏صلابت ودانايي به پيش رويم. به قول هلن كلِر :« هرچند دنيا پر از غم واندوه است ، ‏موفقيت و كاميابي هم فراوان دارد»  ‏

منبع اينجا كليك كنيد


برچسب: وكالت و استرس،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ساعت: ۰۴:۵۹:۴۹ توسط:سيد مهدي رضوي موضوع:

دليل اخلاقي و دليل تعبدي

دليل اخلاقي و دليل تعبدي

دو شيوه ي اصلي در ادله اثبات دعوا به چشم ميخورد:

1) شيوه آزاد اثبات: در اين روش تمامي هم و غم دادرسي رساندن قاضي به يقين( گاهي ظن) وجداني است. در اين راه نويسندگان تنها امر مهم براي دادرس را قناعت وجداني وي ميدانند.

ويژگي اين سيستم باز نهادن دست اصحاب دعوا در ارائه ي ادله اثبات ادعا مي باشد. گاهي اين نظام را روش «اثبات اخلاقي» وجه تسميه ي توجه به وجدادن و اخلاق در نظر دادرس، نيز مي نامند.

2) شيوه قانوني اثبات: در اين روش ادله ي اثبات ادعا قبلاً در قوانين پيش بيني شده است. به طوري كه گاهي ادعاي خاصي تنها با دليلي ويژه و گاه منحصر بفرد قابل اثبات است. ماده 2 قانون روابط موجر و مستاجر مصوب 1376 ، ماده 46 و 47 قانون ثبت اسناد و املاك از تجسد اين سيستم در نظام حقوقي ايران نشان دارد. گاه اين روش را روش تعبدي نيز مي نامند.

در اينكه كدام سيستم كارايي بيشتري دارد اختلاف جدي وجود دارد. در صورت وجود دادرسان آگاه به نظام حقوقي ( نه فقط قوانين جاري و ساري كشور ) روش آزاد مناسب تر است و شرايط نيل به عدالت و خصوصاً انصاف را بيشتر فراهم مي آورد(لااقل در مقام نظر) . اما يك ايراد اساسي به آن ورود دارد همان اعمال اغراض و نظرات شخصي دادرس است. در سيستم تعبدي اما عمل گرايي بيشتري حاكم است. در اين روش ممانعت از ورود هيجانات كاذب اصحاب دعوا، وكلاء و دادرس در نتيجه  ميشود. خطابه و تهييج دادرسي كم كاربردتر است. و صد البته اينكه قابليت پيش بيني دعوا فراهم تر است.

شخصاً بعنوان يك وكيل دادگستري نميتوانم هيچ يك از دو شق را بر ديگري ترجيح بگذارم. گاه ديده ام كه انصاف در روش اول مراعات مي شود لكن بسيار مواجه به عدم توجه دادرس به دلايل ابرازي شده ام كه شخصي با ايجاد شرايط لازم براي تحريك احساسات خام اطراف و اكناف(!) دعوا توانسته حكمي عجيب و خرق عادت تحصيل نمايد.

منبع  حقوقي


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ساعت: ۰۴:۵۲:۱۰ توسط:سيد مهدي رضوي موضوع:

زن در صورت عجز شوهر از پرداخت نفقه حق فسخ نكاح را ندارد

زن در صورت عجز شوهر از پرداخت نفقه حق فسخ نكاح را ندارد

اگر قبل از ازدواج، مرد خود را متمكن معرفي كرده و عقد بر مبناي اين تمكن بسته شده باشد ولي بعد از نكاح مرد فاقد اين صفت شود، زن حق فسخ نكاح را ندارد زيرا هنگام عقد، شوهر داراي اين صفت بوده و طرف مقابل يعني همسر خود را فريب نداده است.

، در ارتباط با استنكاف شوهر از پرداخت نفقه گفته شد كه ممكن است عدم پرداخت نفقه زن از سوي شوهر، ناشي از عدم توان وي براي پرداخت نفقه باشد كه اين امر در دو حالت قابل بررسي است؛ نخست اينكه قبل از عقد نكاح، مرد فقير و ناتوان از پرداخت نفقه ديگران بوده، مثل اينكه بيمار يا بيكار بوده باشد كه اين مورد مورد بررسي قرار گرفت. در اين حالت شوهر قبلاً ملائت داشته، اما پس از عقد نكاح، وي قدرت پرداخت نفقه زن را از دست داده است.

ناتواني مرد از پرداخت نفقه، پس از ازدواج

مورد دوم حالتي است كه مرد هنگام ازدواج، از ملائت كافي برخودار بوده اما پس از عقد به دلائلي، توانگري خود را از دست داده است و به علت‌هايي مانند در حبس بودن، بيماري و بي‌كاري، نميتواند نفقه همسر دائمي خود را كه تمكين مي‌نمايد، تأمين كند. ازقسمت پاياني ماده ۱۱۲۹ قانون اساسي به خوبي مي‌توان استنباط كرد كه در صورت عجز شوهر از دادن نفقه، زن مي‌تواند براي دريافت اذن طلاق به دادگاه مراجعه نمايد و دادرس ، شوهر را مجبور به دادن طلاق زن مي‌كند و اگر وي از اين امر امتناع نمود، به اذن دادگاه طلاق داده مي‌شود.

درمورد شرط ضمن عقد كه در شق اول بيان شد و به تجويز ماده ۱۱۱۹ قانون مدني، طرفين مي‌توانند هر شرطي كه مخالف با مقتضاي عقد ازدواج نباشد را ضمن عقد لازم، بنمايند در اين حالت نيز مي‌تواند مصداق داشته باشد. بنابراين، از تكرار آن پرهيز مي‌شود.

راجع به اين بند هم بحث فسخ نكاح قابل طرح خواهد بود. يعني، در اينجا اين پرسش مطرح مي‌شود كه اگر زوج بعد از عقد نكاح، توان پرداخت نفقه را از دست بدهد، آيا زن دائم وي مي‌تواند به اين دليل به حاكم رجوع كند و عقد نكاح را فسخ نمايد؟ (به جاي طلاق، فسخ نكاح را مطالبه كند.)

در پاسخ به اين سوال، مي‌دانيم كه عرف جامعه ما اين روش را نمي‌پسندد و اعتقاد دارد كه زن و شوهر بايد با فراز و نشيب‌هاي زندگي مشترك، شانه به شانه با همديگر حركت نمايند و كاروان زندگي را به سوي اهداف مقدس آن پيش ببرند و نبايد مسائل و مشكلات اتفاقي و بعضاً ناخواسته باعث گسستن پيوند ازدواج شود. حتي به آية شريفه « … سيجعل الله بعد عسر يسري » و اصل استصحاب استناد مي‌نمايند.

در هر حال، هنگامي كه عجز زوج، لاحق بر عقد نكاح بوده نيز ماده ۱۱۲۹قانون مدني تكليف قضيه را روشن نموده است و فسخ نكاح به نظر ممكن نخواهد بود كه در شق گذشته دلائل آن گفته شد.

تنها تفاوتي كه بين مورد عجز لاحق و عجز سابق بر نكاح در رابطه با فسخ نكاح ممكن است مطرح شود، بحث ماده ۱۱۲۸ قانون مدني است. اين ماده مقرر مي‌نمايد: هرگاه در يكي از طرفين صفت خاصي شرط شده و بعد از عقد معلوم شود كه طرف مذكور فاقد وصف مقصود بوده، براي طرف مقابل حق فسخ خواهد بود، خواه وصف مذكور در عقد تصريح شده يا عقد متبانياً بر آن واقع شده باشد.

اما، راجع به اين موضوع، صرف‌نظر از اينكه طبق ماده ۱۱۳۱قانون مدني حق فسخ فوري است و اگر طرفي كه حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علّت فسخ نكاح را فسخ نكند، خيار او ساقط مي‌شود، مورد نمي‌تواند از مصاديق فسخ نكاح و ماده ۱۱۲۸قانون مدني باشد. زيرا، در مانحن ‌فيه، شوهر هنگام عقد نكاح قادر به پرداخت نفقه بوده است. ولي، بعداً به علّتي اين توانايي را از دست مي‌دهد.

بدين ترتيب، حتي اگر قبل از ازدواج مرد خود را متمكن معرفي نموده باشد و يا عقد بر مبناي اين تمكن بسته شده باشد، ولي بعد از نكاح مرد فاقد اين صفت گردد. زن حق فسخ نكاح را ندارد. زيرا، هنگام عقد، شوهر داراي اين صفت بوده و طرف مقابل يعني همسر خود را فريب نداده است.

درخصوص اينكه آيا حكم مندرج در ماده ۱۱۲۹قانون مدني ناظر به نفقه آينده است يا اگر زوج از پرداخت نفقه گذشته زوجه نيز استنكاف نمود، دادگاه مي‌تواند حكم به طلاق، به استناد عجز شوهر از پرداخت نفقه گذشته را نيز صادر نمايد.

همان‌طور كه قبلاً بيان شد، ظاهراً ماده مزبور دلالت بر هر دو نوع نفقه مي‌نمايد. هر چند شايد گفته شود، در مورد نفقه گذشته، در هر حال زوجه زندگي خود را گذرانيده است و طلبي از شوهر خود دارد، كه بعداً هم مي‌تواند آن را دريافت كند، بدين ترتيب، بهتر است، اگر زوج قادر به پرداخت نفقه حال و آينده زوجه است (ولي نمي‌‌تواند نفقه معوقه او را بپردازد)، وي را مجبور به دادن طلاق همسرش نكنند.

اما، اين استدلال اگرچه ظاهراً منصفانه و به مصلحت زندگي مشترك و خانواده است. ولي، به آن ايراداتي هم وارد است مثل اينكه، نفقه آينده هنوز مستقر نشده و معلوم نيست زن تمكين داشته باشد تا مجاز به دريافت آن باشد يا خير؟ و نيز امكان دارد كه زن با قرض كردن از ديگران، نفقه گذشته خود را تهيه كرده باشد و مجبور باشد آن را به طلبكار بپردازد؟

منبع http://kiandad.com/


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ساعت: ۰۴:۴۳:۳۰ توسط:سيد مهدي رضوي موضوع: